هر پارادایم جهانی یکه و مخصوص به خود را پدید میآورد.
هر پارادایمی زبانی دارد و واژگانی. زبان پارادایم زبانی بومیست. این زبان و واژگان آن جهانی را تصویر میکند که آن نیز بومیست. بهتر آن است که بگوییم هر پارادایم جهانی را بر ما پدیدار میکند. گویی که در اینجا کانت است که از زبان تاماس کوون سخن میگوید، با این تفاوت که کانت از جهان پدیداری سخن میگوید و کوون از جهانهای پدیداری. در هر جهان پدیداری مجموعهایی از مفاهیم در دسترس جامعه زبانی قرار میگیرد. واژگان بر اساس همین مفاهیم، انواع و هویات جهان پدیداری را قابل حصول میسازد، و این خود درک روابط تشابهی را برای بومیان آن پارادایم ممکن میگرداند. پس جهان امری داده شده نیست، بلکه این پارادایم است که به ما میگوید جهان چیست و امر واقع کدام است. ولذا پارادایم امکان ماست در ادراک امور جهانی که در آن زیست میکنیم. توانایی ما در فهم خود و جهان پیرامونمان. ما جهان خود را از دریچه پارادایم نظاره میکنیم. ما در پارادایم و با آن میاندیشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا نظر بدهید و آزادانه انتقاد کنید.