پارادایم بنیان شبکهایی از روابط تشابهی است.
جهان ما، جهان تفاوتها و شباهتهاست. اما درک شباهت و تفاوت بدون بنیانی که این دو را بر خود استوار گرداند، ممکن نیست. آن چیزی که شباهتها و تفاوتها را ممکن میسازد و برای ما شبکهایی از روابط تشابهی را ترسیم میکند، پارادایم است. این روابط هم در عمل و هم در نظر برقرار میگردد. ما میتوانیم این شباهتها را ادراک کنیم و به لحاط عملی با آنها درگیر شویم. مهمتر اینکه میتوانیم آنها را در موقعیتهای جدید و بدیع به کاربندیم. شبکه روابط تشابهی مشتمل بر شبکههایی خردتر است که تحت آن قرار دارند و ورود به آنها چندان هم آسان نیست. برای ورود به آنها باید مجور لازم را دریافت نمود وسپس برای قرار گرفتن در آن آموزش لازم را دید. این بدان معناست که دانش نظری به تنهایی برای ورود به این شبکهها کافی نیست، بلکه پیش از ورود به آنها باید عملا کارآموزی کرد. در اینجا امر آموزش نقشی اساسی دارد، زیرا بدون آن نمیتوان به جد گفت که شخص به شبکه مورد نظر وارد شدهاست. پیش از هر چیز او باید بیاموزد که روابط تشابهی را همانطور بییند که اعضای رسمی آن شبکه پیش از او دیدهاند که این جز با آموزش ممکن نمیشود. این نوعی تداوم بخشی به سنت خاصی از دیدن و نظاره جهان است. اندیشیدن و دیدن در چارچوب سنت با صرف بررسی نظرورزانه قواعد حاکم بر آن ممکن نیست: این سنت نیست که در قالب قواعد فهمیده میشود، بلکه قواعد است که در قالب سنت فهم میگردد. پس از ورود به شبکه شخص قادر خواهد بود که روابط تشابهی را مانند سایرین و به همان خوبی آنان درک کند و آنها را در موقعیتهای مسئله برانگیز جدید بازتولید نماید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا نظر بدهید و آزادانه انتقاد کنید.