مسئله استقرا مشکل توجیه استنتاج استقرایی است از آن چیزهایی که تاکنون مشاهده کردهایم به آن چیزهای که هنوز مشاهده نکردهایم. شکل کلاسیک این مسئله در دستان فیلسوف اسکاتلندی قرن هفده، دیوید هیوم (David Hume) صورت بندی شده است، کسی که نشان داد استنتاج هایی از این دست، مستقیم یا غیر مستقیم، مبتنی بر این مقدمه به لحاظ عقلانی بیاساس است که «آینده همچون گذشتهاست». دو گونه اصلی از این مسئله وجود دارد: گونه نخست با یکنواختی مشاهدهشده در طبیعت سروکار دارد، در حالیکه گونه دوم مبتنی است بر مفهوم علت و معلول و همبستگی ضروری میان این دو.
اگر از ما بپرسند که به چه دلیل فکر میکنیم که فردا نیز آفتاب طلوع خواهد کرد، در پاسخ احتمالا خواهیم گفت که: تا به حال که زمین هر 24 ساعت گرد محور خود چرخیدهاست، و یکنواختی طبیعت تضمین میکند که بعدا هم چنین باشد. اما این یکنواختی طبیعت را ما از کجا فهمیدهایم؟ ممکن است بگوییم که در گذشته طبیعت همواره همسان و یکنواخت ظاهر شدهاست پس در آینده هم چنین خواهد بود. اما خود این فرض را چگونه توجیه میکنیم؟ شاید بگوییم که در گذشته آینده همیشه مثل گذشته بوده است، در آینده هم باز گذشته مثل آینده خواهد بود. این استدلال آشکارا یک دور باطل است، یعنی آنچه را که میخواهد اثبات کند از پیش فرض میکند. نتیجه آنکه اعتقاد ما به طلوع دوباره آفتاب در صبح فردا توجیه عقلانی ندارد.
و اما گونه دوم. اگر از ما بپرسند که چرا معتقدید که در مجاورت آتش احساس گرما خواهید کرد، ممکن است بگوییم که خوب آتش علت گرما است یا اینکه گرما معلول آتش است، و اینکه پیوندی ضروری میان این دو وجود دارد به این معنا که هر وقت اولی واقع گردد دومی نیز واقع میگردد. اما چیست این پیوند ضروری؟ آیا ما این پیوند را در زمانیکه آتش را میبینیم یا حرارت را احساس میکنیم، دیده یا احساس میکنیم؟ اگر چنین نیست چه دلیلی بر وجود این پیوند در دست ماست؟ به زعم هیوم همه آنچه تا به حال دیدهایم اقتران و پیوستگی میان مصادیق آتش و مصادیق حرارت بوده است: در گذشته آتش همواره همراه و همنشین با حرارت بوده است. مشاهدات مربوط به گذشته ثابت نمیکند که در آینده نیز مصادیق آتش با مصادیق حرارت همراه و همنشین گردند. همانطور که دیدم این فرض به عقیده هیوم فرضی نامعقول و بی اساس است. نتیجه آنکه این اعتقاد نیز که آدمی در مجاورت آتش قطعا احساس گرما خواهد کرد محلی از اعراب ندارد و به لحاظ عقلانی غیر قابل توجیه است.
یادآوری این نکته مهم است که هیوم وجود اعتقادات برگرفته از استقراء را نفی نمیکند، بلکه آنچه او نفی میکند وجود دلیلی معقول برای درستی این اعتقادات است.