شناختشناسی و روانشناسی
پژوهش درباره ذهن ارتباط تنگاتنگی با حوزه شناختشناسی دارد، یعنی با قسمتی از فلسفه که سروکارش با معرفت است و پرسش اصلی آن این است که: «چه چیز را میتوانیم بشناسیم؟»
دغدغه اساسی شناختشناسی چندان دانشاندوزی نیست بلکه سنجش اعتبار معرفت است، و اینکه شناخت یقینی چطور حاصل میگردد. شناختشناسی با بخشی از فلسفه سروکار دارد که قدما آن را منطق گفتهاند،یعنی آن شاخه از فلسفه که به بررسی زبان و تفکر میپردازد. برتراند راسل در جایی به صراحت نظریه شناخت را محصول تردید دانسته است. فیالواقع ملاحظاتی در کارند که بر این سخن راسل صحه میگذارند – اغلب فلاسفه تعیین آنچه نمیدانیم را از آنچه میدانیم آسانتر یافتهاند.
پرسش دیگر درباره معرفت این است که : «چگونه میتوانیم بشناسیم؟» این پرسشیاست درباره نحوه سازوکار احساس، ادراک، شناخت، حافظه و سایر فرایندهای فیزیکی مغز. و همچنین درباره اندیشه و زبان اما با رویکردی علمیتر بدانها. پرسش اخیر اساسا از جانب روانشناسان و متخصصان علوم عصبی طرح گردیدهاست، هرچند اخیرا فلاسفه نیز به موضوع نحوه کارکرد مغز توجهی تازه نشان دادهاند. از آنجا که این هر دو رویکرد در جای خود مفید فایدهاند، بررسی خود را منحصر به یک رویکرد به خصوص نخواهیم ساخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا نظر بدهید و آزادانه انتقاد کنید.