آنچه در پی میآید ترجمهایی است آزاد از «hypothesis» برگرفته از دانشنامه آزاد Wikipedia
فرضیه یا hypothesis ریشه در واژه یونانی hypotithenai به معنای چیزی را فرض کردن دارد. یک فرضیه یا پدیدهایی را توصیف میکند ویا ارتباط میان چند پدیده را به نحوی معقول و مستدل بیان میکند. یکی از ویژهگیهای روش علمی وجود امکان آزمون فرضیه است. دانشمندان فرضیهها را یا بر اساس مشاهدات ثبت شده پیشین می سنجند ویا آنها را بر مبنای نتایج بدست آمده از نظریههای علمی میآزمایند. گاه فرضیه و نظریه را مترادف هم به کار میبرند اما واقعیت این است که این دو با یکدیگر مترادف نیستند.
فلاسفه مدرسی یا اسکولاستیک فرضیه را طرحی هوشمندانه و یا نوعی رویکرد ریاضی مناسب برای ساده کردن محاسبات پیچیده میدانستند. این طرز تلقی با طرز تلقی امروزه از فرضیه متفاوت است. نامه کاردینال بلارمین به گالیله درباره عقیده وی درباب زمینمرکزی نمونهایی است از این طرز تلقی. وی در قرن 17 خطاب به گالیه چنین مینویسد: «حرکت زمین را نباید واقعیت تلقی کنی، بلکه این موضوع فقط یک فرضیه است.»
دانشمندان امروزه فرضیه را ایدهایی موقتی میدانند که شایستگی و قابلیت آن را دارد که مورد ارزیابی قرار گیرد. یک فرضیه برای اینکه این قابلیت را داشته باشد که بدرستی مورد ارزیابی قرار گیرد باید بر اساس الفاظ و ترمهای عملیاتی صورتبندی گردد. یک محقق برای رد یا اثبات فرضیه خود باید تلاش بسیار کند. یک فرضیه پس از تایید ممکن است به عنوان بخشی از یک نظریه بهکار گرفته شود و یا حتی خود به یک نظره بدل گردد. معمولا فرضیههای علمی در قالب مدلهای ریاضی بیان میگردند. گاه و البته نه همیشه این امکان وجود دارد که یک فرضیه را بر اساس گزارههای وجودی تعریف کرد ونشان داد که برخی نمونههای مشخص از یک پدیده در وقت آزمون واجد بعضی ویژهگیهای معین هستند و تبیینهای علمی که به فرم گزارههای کلی بیان میگردند نشان میدهند که هر مصداقی از پدیده مفروض این ویژهگی خاص را دارد.
یک فرضیه خوب و کارآمد ما را قادر میسازد که بر اساس استدلال، به خصوص استدلال استقرایی دست به پیشبینیهایی بزنیم. این پیشبینی ممکن است مربوط به نتایج حاصل از یک تجربه آزمایشگاهی باشد و یا مربوط باشد به مشاهده یک پدیده در طبیعت. حتی میتواند جنبه آماری یا احتمالاتی داشته باشد. کارل پاپر چنین استدلال میکند که یک فرضیه باید ابطالپذیر باشد. و چنانچه ابطالپذیر نباشد نباید آن را فرضیهایی علمی دانست. و البته این دقیقه زمانی امکان پذیر است که امکان مشاهده پدیدهایی که قابلیت ابطال فرضیه مفروض را دارد وجود داشته باشد ولو این پدیده مبطل عملا هنوز مشاهده نشده باشد. یک فرضیه ابطالپذیر خود گویای آن است که چه هنگام و در صورت مشاهده کدام پدیده یا پدیدهها ابطال میکردد. روش علمی آزمودن بر اساس فرضیههای ابطالپذیر است با هدف پاسخکویی به پرسشها و کاوش مشاهدات.
یک محقق به هنگام چارچوببندی یک فرضیه نباید درباره نتیجه آزمونی که قابلیت ابطال آن فرضیه را دارد و یا اینکه بررسیهای بیشتر در این باره اساسا لزومی دارد یا خیر دست به پیشداوری بزند. فقط تحت این شرایط است که تجربه، آزمون و یا تحقیق امکان آن را پیدا میکند که احتمال درستی یک فرضیه را نشان دهد. اگر محققی نتیجه آزمونی را از پیش بداند این نتیجه پیشبینی تلقی میگردد و وی باید آنرا در صورتبندی فرضیه خود در نظر بگیرد. اگر بر اساس مشاهدات و تجربیات نتوان فرضیهایی را مورد آزمون و ارزیابی قرار داد آنگاه این فرضیه جزو فرضیههایی دستهبندی میگردد که هنوز قابل استفاده نیستند و باید منتظر بود تا وقتی که امکان مشاهدات مورد نیاز فراهم گردند. برای مثال تا آن هنگام که فنآوری نوین یا نظریهایی جدید بیاید و تجربههای جدیدی را امکانپذیر سازد.
یک فرضیه راهحلی است برای یک مسئله و خود مسئله را نیز در دل دارد. روش فرضیهایی-قیاسی که با نام روش حدسها و ابطالها شناخته میشود نیازمند فرضیههای ابطالپذیر است و به گونهایی چارچوببندی میشود که جامعه علمی بتواند با توسل به مشاهدات آن را ابطال کند. یک فرضیه را نمیتوان اثبات کرد. ابطال نشدن یک فرضیه دلیلی بر اثبات آن نیست زیرا همیشه این امکان وجود دارد که در آینده چیزی بیاید و آن را ابطال کند. شکست همه تلاشها برای ابطال یک فرضیه به معنای اثبات آن نیست: یک فرضیه همواره موقتی است. اما علیرغم این واقعیت فرضیهایی که آزمونهای بسیاری را از سر گذرانده وهمچنان ابطال نگردیده میتواند مبنای مناسبی برای عمل باشد و تا زمانی که چنین است با آن به گونهایی رفتار میشود گویی که صادق است. برای مثال کسی را تصور کنید که به روستایی غریب وارد میشود و به گوسفندانی برمیخورد که همگی سفیداند. ممکن است که وی فرضیهایی بسازد مبنی بر اینکه همه گوسفندان آن روستا سفیداند. در صورتی که ابهامات تجربی کم باشند (مثلا فرد مذکور گوسفند را از بز به خوبی تشخیص دهد) و در صورتیکه جملات فرضیه بدرستی تعبیر شوند (مثلا اینکه آیا کلمه «گوسفند» گوسفند نر یا قوچ را هم شامل میشود یا نه) مشاهده یک گوسفند سیاه میتواند فرضیه مذکور را ابطال کنند. اگرچه شکست در تلاش برای یافتن گوسفند سیاه نمیتواند این فرضیه را اثبات کند.