وقتی میپرسیم «هنر چیست؟» براستی از چه میپرسیم؟ آیا منظور این است که تعریف هنر چیست؟ یا مصادیق آن کدام است؟ یا اینکه این پرسش، پرسشی درباره لفظ «هنر» است؟ بهتر بگوئیم، پرسش ما درباره چیست: هنر یا «هنر» ؟ (شاید بپرسید مگر این دو با هم چه تفاوتی دارند؟ به این مثال توجه کنید: در حالی که تهران یک شهر است، «تهران» یک کلمه است. بنابراین درست آن است که بگوییم «تهران شهری بزرگ است». پس در حالیکه تهران یک شهر است، «تهران» یک اسم است. تهران پایتخت ایران است و «تهران» پنج حرف دارد.) وقتی میپرسیم «هنر چیست؟» پرسش ما درباره کدامیک از این دو است: هنر یا «هنر» ؟ آیا صورت اول ما را به دنیای بیرون، به دنیای مصادیق و صورت دوم ما را به درون و به دنیای معانی رهنمون میگردد؟ آیا هنر مفهومی واحد است با مصادیقی متعدد؟ فهم معنای هنر تا چه حد وابسته است به داشتن تعریفی برای آن؟ آیا میتوان از ذات هنر سخن گفت؟ آیا اصلا چنین چیزی وجود دارد؟ از طرفی نسبت اثر هنری با هنر چیست؟ آیا اثر هنری را در نسبت با ذات هنر باید شناخت و تشخیص داد؟ یا اینکه باید دید آثار هنری در چه ویژهگیهایی مشترکند و با توجه به این ویژهگیها تعریف هنر را صورتبندی کرد؟ آیا واقعا چیزی مشترک در میان همه آثار هنری وجود دارد؟ چیزی که بتوان آنرا مشخصه همه آثار هنری دانست؟ مشخصهایی که فقط و فقط آثار هنری واجد آن باشند و بس؟ اما اگر هنر را ذاتی نبود چه؟در این صورت با کدام معیار میتوان هنر را از غیر آن تشخیص داد؟ و یا اینکه چگونه میتوان گفت در خود مجموعه آثار شناخته شده هنری یک اثر از اثر دیگر بهتر است؟ بدون داشتن ملاک و معیار چگونه میتوان میان آثار هنری مختلف قضاوت و داوری نمود؟ آیا هنر صورتی مثالی در آسمانها دارد همچون صور افلاطونی؟ یا فاقد چنین صورتی است؟ اینها همگی پرسشهایی بودند درباره شناخت هنر و همچنین شناخت آثار هنری. اینکه شناخت در مقوله هنر دارای چه وضعیتی است و اساسا چگونه ممکن است. پرسشهایی نیز وجود دارند در این خصوص که آثار هنری اصلا چگونه موجوداتی هستند. پرسش از وجود موجودات پرسشیاست در حوزه وجودشناسی. یک اثر هنری چه نحو موجودی است؟ آیا یک اثر هنری هم نوعی شیء است مثل سایر اشیاء؟ یا چیزی است فراتر از یک شیء؟ در صورت اخیر این فراتر بودن دقیقا به چه معناست؟ آیا همه آثار هنری از نظر وجودی موقعیتی همسان دارند؟ برای مثال من میتوانم به یک تابلوی نقاشی مثلا تابلوی مونالیزا اثر داوینچی اشاره کنم و با اطمینان کامل بگویم: «بله خودشه، تابلوی مونالیزا همینه که میبینید.» اما آیا به همین راحتی میتوانم به مثلا سنفونی 9 بتهوون اشاره کنم و بگویم: «بله این است سنفونی 9 بتهوون، نگاه کنید، اینجاست.» راستی سنفونی 9 بتهوون کجاست؟ در سالن کنسرتی که هماکنون مشغول اجرای آن است؟ در سر رهبر ارکستر؟ بر روی صفحات کاغذ؟ بر روی نوار کاست؟ یا اجرای منحصر به فرد خود بتهوون؟ یا سنفونی بتهوون آن اصواتی است که به هنگام اجرای آن به گوش من میرسد؟ یا آن تعبیری است که من از آن میکنم؟ یا آن احساسی است که من از آن دارم؟ یا آن اجرایی است که فنکارایان از آن کرده است؟ یا اجرای توسکانینی است از آن اثر؟ ویا همه اینهاست؟ و یا هیچکدام از اینها نیست؟ از تابلوی مونالیزا فقط یک عدد وجود دارد و از سنفونی بتهوون هزاران. از دو تابلوی مونالیزا با اطمینان تمام میتوان گفت که یکی جعلی است. اما از هزاران اجرای مختلف سنفونی 9 کدامیک اصل و کدامیک جعلی است؟ یا شاید بگویید که برخی از آنها به نسخه اصلی نزدیکتر و برخی از آن دورتراند. اما نسخه اصل کدام است؟ یا شاید بگویید برخی از این اجراها به روح اثر نزدیکتر است. اما این روح اثر کجاست؟ در سر بتهوون؟ بتهوونی که قرنها است که مرده است. بر روی صفحه نت؟ در فلان اجرای خاص؟ واقعا سنفونی 9 بتهوون کجاست؟ در حالیکه تابلوی مونالیزا هماکنون در موزه به دیوار آویزان است! یک رمان، یک قطعه شعر، یک داستان، یک اثر تئاتری، یک اثر سینمایی، یک اثر باله، یک اثر اپرایی، یک مجسمه، یک انیمیشن، همه و همه چطور موجوداتی هستند؟ و نسبت ما با آنها چیست؟ آیا دنیای هنر مستقل از انسان وجود دارد؟ یا وجود آن فرع بر وجود انسان است؟...
salam.dar darajeye aval man fekr mikonam in soala be honarmand az un jahat ke honarmande marbot nemishe.honarmand dar vagheiate naabe khodesh honarmande.javab in soala honarmand ro honarmand nemikone ke honarmand honarmande!ama agar hadaf az soala serfan be tafakor vadashtane daneshjoyane honare man maghale'e ro neveshtam ke dar kelas oon ro matrah mikonam.agar dar site(weblog)jaee baraye tarhesh bashe ke behtar.*saeed jafarzadeh
پاسخحذف